کد مطلب:152174 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:173

خشک شدن پلیسی که در زمان رضا خان در بابل قصد تخریب پیر علم را داشت
در آن روزها، ظاهرا اوایل دهه ی 1310 شمسی، عمال رضاخان در مسیر اهانت و انهدام بسیاری از علمهای جلوی تكایا و همچنین تخریب حسینیه ها، به تكیه ای رسیدند كه در اثر معجزه، بعدها آن تكیه به پیر علم مشهور گشت.

جریان از این قرار بود كه عده ای قزاق و سرباز به همراه مأموری خبیث كه رذالت او زبانزد مردم شهر بابل بود، جلوی تكیه می رسند. رسم آنها این بود كه ابتدا علم را شكسته و خرد می كردند! جمعیت مردم - حیران و پریشان - دیدند كه سربازی كلنگ را به دست گرفت و برای تخریب علم جلو رفت، ولی بلافاصله به عقب برگشت! آن مأمور كثیف گفت: چرا عقب آمدی؟ سرباز جواب داد: به محض بلند كردن كلنگ،


لرزه بر اندام من افتاد و ترسیدم و من این كار را نمی كنم.

مأمور پلید گفت: این حرفها چیست؟ الان من خرابش می كنم. كلنگ را برداشت، جلو رفت و بی شرمانه آن را بلند كرد تا ضربه ای كاری بر علم فرود آورد، كه ناگاه درمیان نگاه حسرت زده و ترسناك مردم و سربازان، دستش به همراه كلنگ،قبل از رسیدن به علم در هوا معلق ماند وخشك و فلج گردید و صورتش هم سیاه شد!

با مشاهده ی این صحنه ی شگفت، جمعیت تماشاچی و سربازان از ترس غضب حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام پا به فرار گذاشتند و كلنگ از دست نحس این مأمور به زمین افتاد. سپس وی با دستی فلج و خشك شده و صورتی سیاه، در حالیكه نه او و نه احدی از عالمیان جرئت سوء قصد به آن علم را نداشتند، آرام آرام به طرف محل كار خود یعنی شهربانی حركت كرد.

به طور طبیعی، قبل از رسیدن مأمور پلید به شهربانی، خبر ظهور معجزه و انتقام حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام به گوش همكارا او و رئیس شهربانی نیز رسیده بود. لذا پس از اینكه این مأمور نگون بخت به شهربانی رسید و خواست از پله ها بالا برود، ناگهان رئیس شهربانی جلو آمد و مدال خدمت و سر دوشی را از لباس او كند و گفت: وارد شهربانی نشو كه ما از انتقام ابوالفضل علیه السلام می ترسیم! و بالاخره او را به شهربانی راه ندادند و اخراج كردند. نقل می شود كه حتی زن و بچه ی این ملعون هم او را به خانه راه ندادند.

بعدها این بدبخت با همان دست خشكیده در كوچه و خیابان گدایی می كرد و مردم هنگام عبور از كنار او، و بر او لعن و نفرین می كردند. چند سالی به این وضع نكبت بار زیست، تا جان به آتش جهنم برد.

ازآن تاریخ به بعد، چون این علم تنها علمی بود كه در شهر بابل این طور اعجاز


علنی از آن به وقوع پیوست، به عنوان رمز پیروزی علمدار كربلا تا روز قیامت و سمبل صدق وعده ی خداوند در حفظ شعائر حسینی به «پیر علم» نام گذاری شد و نیز محله ای كه شرافت جای داشتن این علم معجزنشان را دارد به «محله ی پیر علم» موسوم گشت. [1] .


[1] چهره ي درخشان، ج 2، ص 360.